درباره وبلاگ


دور باش اما نزدیک ! من از نزدیک بودنهای دور میترسم!
آخرین مطالب
نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 46
تعداد نظرات : 21
تعداد آنلاین : 1



.

.

.

كد موسيقي براي وبلاگ

دوستــــــــ خوبـــــــــ




 رنج جانکاهی است گنج بودن و مجهول ماندن...

گنج بودن و در ویرانه ها مجهول ماندن...

رنج بزرگیست علم بودن و عالم نداشتن...

علم بودن و عالم نیافتن...

زیبا بودن و نادیده ماندن...

فریاد بودن و ناشنیده ماندن...

نور بودن و روشن نکردن...

آتش بودن و گرم نساختن...

عشق بودن و دلی نیافتن...

روح بودن و کالبدی نبودن...

چشمه بودن و تشنه ای ندیدن...

پيام بودن و پيامبر بودن وكسي را نداشتن...

مثنوي بودن و خواننده اي را نديدن...

چنگ بودن و پنجه ي نوازنده اي نبودن...

چه بگويم؟ خدا بودن و انسان نداشتن...

                                                                         دكتر علي شريعتي

 

 



سه شنبه 15 اسفند 1398برچسب:خدا,خدا بودن,انسان نداشتن, :: 11:0 ::  نويسنده : محمد

دکتر شريعتي : «کلاس پنجم که بودم پسر درشت هيکلي در ته کلاس ما مي نشست که براي من مظهر تمام چيزهاي چندش آور بود ،آن هم به سه دليل ؛ اول آنکه کچل بود، دوم اينکه سيگار مي کشيد و سوم-که از همه تهوع آور بود- اينکه در آن سن و سال، زن داشت. !... چند سالي گذشت يک روز که با همسرم ازخيابان مي گذشتيم ،آن پسر قوي هيکل ته کلاس را ديدم در حاليکه خودم زن داشتم ،سيگار مي کشيدم و کچل شده بودم

 

اگر مثل گاو گنده باشي،ميدوشنت، اگر مثل خر قوي باشي،بارت مي كنند، اگر مثل اسب دونده باشي،سوارت مي شوند.... فقط از فهميدن تو مي ترسند



دو شنبه 9 آبان 1385برچسب:, :: 23:0 ::  نويسنده : محمد


 

 

 

من رقص دختران هندي را بيشتر از نماز پدر و مادرم دوست دارم. چون آنها از روي عشق و علاقه مي رقصند ولي پدر و مادرم از روي عادت نماز مي خوانند

 

 

 

 

 

.. نمیدانم پس از مرگم چه خواهد شد ... نمیخواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت ... ولی بسیار مشتاقم ... که از خاک گلویم سوتکی سازد ... گلویم سوتکی باشد به دست کودکی گستاخ و بازیگوش ... تا که پی در پی دم گرم خویش را بر گلویم سخت بفشارد .... و سراب خفتگان خفته را آشفته تر سازد ... تا بدین سان بشکند دائم سکوت مرگبارم را ...

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 کسی را دوست میدارم..

 

 

 

 

 

خداوندا

 

 

 

 

 

از بچگی به من آموختندهمه را دوست بدارم

 

 

 

 

 

حال که بزرگ شده ام

 

 

 

 

 

و

 

 

 

 

 

کسی را دوست می دارم

 

 

 

 

 

می گویند:

 

 

 

 

 

فراموشش کن

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

انسانها

 

 

 

 

 

دکتر علی شریعتی انسانها را به چهار دسته تقسیم کرده است:

 

 

 

 

 

1. آنانی که وقتی هستند هستند وقتی که نیستند هم نیستند

 

 

 

 

 

عمده آدمها. حضورشان مبتنی به فیزیک است. تنها با لمس ابعاد جسمانی آنهاست که قابل فهم می‌شوند. بنابراین اینان تنها هویت جسمی دارند.

 

 

 

 

 

 2. آنانی که وقتی هستند نیستند وقتی که نیستند هم نیستند

 

 

 

 

 

مردگانی متحرک در جهان. خود فروختگانی که هویتشان را به ازای چیزی فانی واگذاشته‌اند. بی شخصیت‌اند و بی اعتبار. هرگز به چشم نمی‌آیند. مرده و زنده‌اشان یکی است.

 

 

 

 

 

 3 آنانی که وقتی هستند هستند وقتی که نیستند هم هستند

 

 

 

 

 

آدمهای معتبر و با شخصیت. کسانی که در بودنشان سرشار از حضورند و در نبودنشان هم تاثیرشان را می گذارند. کسانی که هماره به خاطر ما می‌مانند. دوستشان داریم و برایشان ارزش و احترام قائلیم.

 

 

 

 

 

 4. آنانی که وقتی هستند نیستند وقتی که نیستند هستند

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

شگفت انگیز ترین آدمها. در زمان بودشان چنان قدرتمند و با شکوه اند که ما نمی‌توانیم حضورشان را دریابیم. اما وقتی که از پیش ما میروند نرم نرم آهسته آهسته درک می‌کنیم. باز می‌شناسیم. می فهمیم که آنان چه بودند. چه می گفتند و چه می خواستند. ما همیشه عاشق این آدمها هستیم . هزار حرف داریم برایشان. اما وقتی در برابرشان قرار می‌گیریم قفل بر زبانمان می‌زنند. اختیار از ما سلب می‌شود. سکوت می‌کنیم و غرقه در حضور آنان مست می‌شویم و درست در زمانی که می‌روند یادمان می آید که چه حرفها داشتیم و نگفتیم. شاید تعداد اینها در زندگی هر کدام از ما به تعداد انگشتان دست هم نرسد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

چند تا عکس در ادامه مطالب
 

 


 

 



ادامه مطلب ...


سه شنبه 26 بهمن 1386برچسب:گالری عکس, :: 22:41 ::  نويسنده : محمد

صفحه قبل 1 صفحه بعد